سلام دوستای خوبم...
چطورین؟ دلم می خواست آهنگ وات دو یو مین (منظورت چیه) ی جاستین رو بذارم...
آغا مگه کدش رو پیدا می کنم ؟ کدشم ساختم ولی باز نکرد...
لاو یور سلفم(عاشق خودت باش) همین طور....
حالا اینو گذاشتم مال میثم ابراهیمیه تا ببینیم چی میشه...
دفتری که توش فصل اول رمان «کاش هرگز نمی آمدی » رو نوشته بودم بچه های هم کلاسیم گرفتن بخونن الانم دست دختر عموی ناهیدس
راستش فکر نمی کردم رمانام انقدر طرف دار پیدا کنه...
به محض این که دفتر رسید دستم ادامه ی رمان رو می ذارم ....
حالا برای این که دست خالی نیام لینک دانلود یه رمانو گذاشتم
آهان .. می خواستم بگم از امروز به کل از انیمه ای ها جدا شدم.... دور و برشون فعلا نمی پلکم ....
دیگه یه اوتاکویی به اسم نونا وجود نداره....
فعلا قراره یه خاندان هم تشکیل بدیم...خخخخخ
اسممون هم ایفل هست دیگه....
می خواستین چی باشه؟
اینم لینک دانلود مدرسه ی جن زده
خلاصه ی رمان :
تامی پسری ساکت و آروم که داوطلب شده بود توی تزئین سالن ورزش برای مراسم به مدرسه کمک کنه.... اما وقتی برای آوردن قوطی رنگ قرمز به کلاس هنر می ره توی راه رو های پیچ در پیچش گم میشه و به اتاقی می رسهه که توش پر مجسمس....
A.R | 18:08 - 1395/8/8/6 |
![]() |
![]() خدا می دونه این نمره هارو از کجا میاری... فعلا گلم |
A.R | 17:43 - 1395/8/8/6 |
![]() |
زود زود نخونا............ ولی زود بیا منتظرم پاسخ: باشه |
A.R | 17:41 - 1395/8/8/6 |
![]() |
خخخخخخخ... نــــــــــــــــــه بابا ![]() پاسخ: شی می گی ؟ پاسخ: من باید برم نمازمو بخونم... الان میام |
A.R | 17:39 - 1395/8/8/6 |
![]() |
چرا زدی نصف نظراتو پاک کردی پاسخ: هاوالاندیم.... آدرس وبمو دادم دست معلممون.... مجبور شدم مجبوووووووووووور |
A.R | 17:22 - 1395/8/8/6 |
![]() |
مگه من چی گفتم ؟ آره مدرسه ی جن زده مال آلبرت نمی دونم چی چیه.... نه من چی کار دارم؟ فقط گفتم من جای صبا باشم این روزا جنگ راه نمی ندازم... چیزه... ماجرای نانی رو پارسال بهم گفتی.... نمی دونستم شنبه سالگردشه... ببینم... اسم واقعیش فاطمه بود ؟ منو باش فک می کردم نانی پسره.... خخخخخخخخخ پاسخ: ای نشون میده جناب عالی از باقالی هم باقای ترین... آخه من تاحالا کی با یه پسر دوس شدم الان بار دومم باشه ؟ نه به فرهنگمون می خوره نه من خوشم میاد... اصلا در این موردا دیگه با من صحبت نکنین...شیر فهم شدی؟ |
A.R | 17:14 - 1395/8/8/6 |
![]() |
نونا من بقیه ی رماناتو نمی دونم..... ولی این یکی عالی بود عالی.... هم مدرسه ی جن زده هم آرمینا.... به نظرم کسی باید عقلشو از دست داده باشه که تو رمان نویسی باهات رقابت کنه... هرچی باشه تو عزیز دردونه ی آذرری فر و نویسنده ی کوشولوی کلاسی.... راستی... سالگرد نانی رو هم تسلیت می گم.... ![]() پاسخ: مدرسه ی جن زده رمان خودم نبود... مالی یه نویسنده ی معروفه... ولی آره کاش هرگز نمی آمدی رو خودمم دوست دارم...نظر لطفته... ولی تورو خدا کم جنگ جهانی راه بنداز.... درضمن... تو هم جریان نانی رو می دونی ؟ کی گفته بهت؟ |
♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ | 19:48 - 1395/8/7/5 |
![]() |
یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
Sara | 16:19 - 1395/8/7/5 |
![]() |
باشه... بذار ببينم مامان امشب گوشيشو مي ده پاسخ: دستت درد نكنه گلم |
Sara | 16:18 - 1395/8/7/5 |
![]() |
جدا كه... خوب.... به هر حال... من و فاطمه يه عكس تو بالاي كوه داريم. مال همون اولين جشنواره ي كاراته بود كه بالاي كوه عون ابن علي مراسم گرفته بوديم... 7 اكتبر 90 پاسخ:جدا؟ واسم جيميلش مي كني ؟ جيميلم نونا 1381 هست.... چند روز پيش دستم خورد گوشيم فرمت شد همه ي عكسا رفت |
Sara | 16:15 - 1395/8/7/5 |
![]() |
آهان... اون مراسم.... تسليت مي گم پاسخ: ممنون...انگار نه انگار كه يه ساله كلا نيست... انگار همين ديروز بود |
Sara | 16:14 - 1395/8/7/5 |
![]() |
نونا كدوم مراسم ؟ پاسخ:اين شنبه هشت آبانه... |
tomoko | 16:14 - 1395/8/7/5 |
![]() |
چه بد... يعني توهم نمي توني بري؟ پاسخ:نچ متاسفانه... ولي اگه تعطيلات بود مي رفتم |
tomoko | 16:12 - 1395/8/7/5 |
![]() |
سلام شتري ؟؟؟؟؟؟ چه خبر ؟ بينم.... چه خبر از بعضيا... راستي اومدم بگم مراسم 5 شنبه تو كدوم مسجده فك كنم بتونم بيام پاسخ: ببين نه حوصله ي كل كل دارم نه حوصله شوخي. مراسم تو تبريز نيست تو تهران گرفتن... |
special boy | 14:20 - 1395/8/6/4 |
![]() |
با رفتنت خوش حالمون كن پاسخ: برو بابا... سرم انقدر شلوغه حوصله ي كل كل كردن باهات رو ندارم... هر چند آي پيت چراغ مي زنه كه كي هستي.... |
special boy | 14:19 - 1395/8/6/4 |
![]() |
رمانا رو باش... اي خداااااااااااااااااا.... ببين چه بلايي سر نويسنده هاي ما اومده؟؟؟؟ هر ك بلد ميشه بابا آب داد بنويسه مي ره نويسنده مي شه... ![]() ![]() ![]() پاسخ: به قول يكي از دوستام : نــــــــــــــــــه بـــــــــــــــــابـــــــــــــــــا.... دوس نداري نخون ...ضرب در بالا گوشه ي راست رو واسه شما ها گذاشتن .... آخه وا لــــــــــــــــــا |
special boy | 14:15 - 1395/8/6/4 |
![]() |
خخخخخ... وب رو باش... به خدا فهميديم بچه پولداري بابا ولمون كن .... ![]() ![]() ![]() پاسخ: من اين طرفا نحضت سواد آموزي سراغ دارما مي خواين ؟ اين جا، تو اين وب كلا حرف از بچه پولداري من شده كه اينجور جوّ ميگيرين ؟ |
special boy | 14:13 - 1395/8/6/4 |
![]() |
عجب وب مزخرفي... با رفنت خوشحالمون كن ![]() پاسخ: ترجيح ميدم بمونم و دوستامو خوش حال كنم تا اين كه برم تا بيماران روانيي مثل شما رو خوش حال كنم |
ناشو | 11:28 - 1395/8/4/2 |
![]() |
خخخخخ سلام برسون |
ناشو | 11:26 - 1395/8/4/2 |
![]() |
می کشـمــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــت پاسخ: شما بی جا می کنی |
ناشو | 11:25 - 1395/8/4/2 |
![]() |
چی می گی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شکست عشقی؟ تو ؟ می کشمشششششش حالا طرف کیه؟ پاسخ: طرف یکیه که از وقتی سلنا گومز فالوش کرده دیگه دور و برم نمی پلکه.... دیوونه... من تا حالا کی شکست عشقی خوردم این دومیم باشه.... شوخی می کنم.... |
ناشو | 11:23 - 1395/8/4/2 |
![]() |
مثلا رشتم تربیت بدنیه هااااااا... دختر جون مجبورم مجبور.... آهنگتم خیلی قشنگه... آدم گریش می گیره پاسخ: هه..هه...هه..... شکست عشقی خوردم شکست عشقییییییییییییییییییی |
ناشو | 11:20 - 1395/8/4/2 |
![]() |
دیوونه ی روانی ایکبیری.... خخخخخ آشتی .... ![]() ![]() ![]() ![]() اومدم باهات گپ بزنم... امروز منم از دانشگاه جیم شدم... دیروز با موهای خیس از استخر اومدم بیرون رفتیم با بچه ها عشق و حال... پاسخ: وات آر دیس؟؟؟؟ آهان.... آخه تو کله ی پاییز کی می ره استخر.... حد اقل اون موها تو خشک کن |
ناشو | 11:13 - 1395/8/4/2 |
![]() |
دختر جن مگه تو مدرسه نداری ۹ صبح آنلاینی؟ پاسخ: پس آشتی؟ می دونی چیه؟ حالم خوب نبود نرفتم... جیم شدم... دارم آهنگ گوش می کنم... |
ناشو | 8:46 - 1395/8/4/2 |
![]() |
صبر کن بینم... وب می زنی به من نمی گی ولی همه جمعشون جمعه آرهههه؟ باشه نویشی... ازت انتظار دنداشتم.... ن د ا ش ت م فکر نمی کردم بعد این مدت هنوزم کینه ای باشی... فعلا بای... وقتی وبت هک شد می حرفیم پاسخ: خوبه خوبه... ب اجازتون من آدرسمو جز همکلاسی و همباشگاهی ها و پسر خالم به هیچ بنی بشری ندادم.... حتی دنیل که از فامیلامونه آدرسمو نداشت... حالا به جای این که منو متهم کنی و بگی کینه ایم خودت آدرس وباتو بده؟ چرا به من نمی دیشون؟ |
یادش بخیر چه خاطره هایی که با فاطمه نداشتیم...
آخرین بار همون سال ۹۰ بود که گفت دیگه بدنش نمی کشه و نیومد...
به هر حال ماهم یه روزی میریم پیشش.... امروز شد یه سال...
خوب دیگه... مزاحم نمیشم... اومدم بگم لینک دانلود رمان سقوط از درت رو اولش تو کانال رهروان کربلا دیدم...
دیروزم توی بازار خودشو دیدم... باورم نمیشد که کتابت چاپ شده که هیچ. به بازارم اومده...
حالا این خانم می خوان با شما رقابت کنن؟
پاسخ: بابا شما با این بد بخت چی کار دارین؟ بی چاره ... مامانم سلام می رسونه... راستی... سال ۹۰ نبود بهار ۹۱ بود.